جدول جو
جدول جو

معنی عادل آباد - جستجوی لغت در جدول جو

عادل آباد
(دِ)
دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد. در 2هزارگزی شمال باختری الشتر و 2هزارگزی شمال باختر شوسۀ خرم آباد به الشتر واقع، جلگه و سردسیر و مالاریایی است و 110 تن سکنه دارد. آب آن از رود امیری تأمین میشود. محصولاتش غلات، برنج، حبوبات، لبنیات و پشم است اهالی آن به کشاورزی و گله داری مشغولند. راه آن مالرو است و مردم آن از طایفۀحسنوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 12هزارگزی خاور مراغه و چهارهزارگزی راه شمال ارابه رو مراغه به قره آغاج. ناحیه ای است کوهستانی و هوای آن معتدل است. و 436 تن سکنه دارد. زمین آن از آب چشمه مشروب میشود. محصولاتش عبارت است از: غلات، نخود، چغندر، کشمش، بادام، کرچک، زردالو، اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از صنایع دستی جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در چهارهزارگزی جنوب باختری شیراز. این ده در جلگه واقع شده و هوای آن معتدل است و 300 تن سکنه دارد، آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، چغندر، کنجد و صیفی است. شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از دهستان انقورات بخش حومه شهرستان بیرجند. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و زعفران است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه وارداک است که در شهرستان مشهد واقع است و 261 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
کنایه از دنیای دیگرست. مرگ که خاتمت زندگی است و مرادف با عدم خانه و عدم زار و عدم گاه است:
کس نیامد به جهان کز غم ابنای جهان
کف زنان رقص کنان تا عدم آباد نرفت.
طالب آملی (از آنندراج).
اگر اندک حرکتی... صادر گشتی عقوبت و تنکیل آن به غیر به عدم آباد فرستادن قناعت نکردی. (ترجمه محاسن اصفهان). ظلم و عدوان از اطراف امصار و بلاد روی به عدم آباد آورد. (حبیب السیر چ طهران ص 322)
لغت نامه دهخدا
(هَِ دِ)
دهی است از بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد. دارای 536 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و کار دستی مردم آن قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس که در شش هزارگزی باختر طبس واقع شده است، جلگه و گرمسیر و دارای چهل تن سکنه است، بوسیلۀ قنات آبیاری میشود و محصول عمده آن غلات و پنبه است، راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
دهی است از دهستان نوبندگان بخش مرکزی شهرستان فسا واقع در 25 هزارگزی جنوب شرقی آن شهر که در هزارگزی راه شوسۀ فسا به داراب واقع است. ناحیه ای است جلگه ای که هوای آن معتدل است و 409 تن سکنه دارد. آب آن از قنات، محصول آن غلات، حبوبات، برنج، پنبه و میوه و شغل اهالی زراعت و باغبانی و قالیبافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی جزء دهستان فراهان پایین بخش فرمهین شهرستان اراک، 14000گزی جنوب باختری فرمهین، 4000گزی راه مالرو عمومی. کوهستانی، سردسیر، سکنه 139 نفر شیعه، فارسی زبان. آب آن ازقنات. محصول آن غلات، بنشن، پنبه. شغل اهالی زراعت وگله داری. صناعت قالیچه بافی. راه مالرو، و در فصل خشکی اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ)
نام یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان بندرعباس حدودآن بشرح زیر است: از طرف شمال به بخش بافت. سعیدآباد. از خاور به بخش مرکزی. آب آن از رودخانه محصول عمده غلات و خرما است. دهستانهای تابعه بشرح زیر است:
دهستان احمدی 27 آبادی 6096 تن جمعیت دارد.
دهستان فارغان 21 آبادی 5512 تن جمعیت دارد.
دهستان سیاهو 27 آبادی 557 تن جمعیت دارد.
دهستان دراگاه 47 آبادی 5514 تن جمعیت دارد.
دهستان طارم 36 آبادی 5454 تن جمعیت دارد.
مرکز بخش حاجی آباد است بنا بر آمار فوق این بخش از 158 آبادی تشکیل و جمعیت آن در حدود 28163 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عِ یَ)
دهی است از دهستان قره کهریز، بخش سربند، شهرستان اراک. سکنۀ آن 895 تن است. آب آن از قنات و در فصل بهار از رود محلی و محصول آن غلات و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(هََ نِ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که دارای 50 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
دهی از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان که در 11 هزارگزی باختر علی آباد و سر راه شوسۀ گرگان واقع است. دشتی معتدل، مرطوب، مالاریایی و دارای 310 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه کفش گیری تأمین میشود. محصول عمده اش غلات، تخم آفتاب گردان، هندوانه، خربزه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. در آنجا چندین خانوادۀ روسی ساکن هستند که کارهای نجاری و آهنگری دارند. فارس ها شال و کرباس میبافند. در آنجا پست بهداری و دبستان برقرار است. محصول این ده به خوبی معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 28هزارگزی جنوب باختری سقز و 2هزارگزی باختر دره آبی. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عِ دی یَ)
دهی است از دهستان سبزواران، بخش مرکزی شهرستان جیرفت. دارای 245 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و برنج است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ تَپْ پَ)
دهی است از دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین. واقع در 30هزارگزی باختر آبیک ونه هزارگزی راه عمومی و هوای آن معتدل است و 180 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات، چغندرقند، پنبه و جالیزکاری است شغل اهالی زراعت است صنایع دستی آنها گلیم و جاجیم بافی است راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران استان مرکزی)
لغت نامه دهخدا
(سِ مَ)
دهی است از دهستان بزچلو بخش کمیجان شهرستان اراک. واقع در 15هزارگزی باختر کمیجان و شش هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و 110 تن سکنه دارد. اراضی آن از قنات مشروب میشود. محصولاتش، غلات وبنشن است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند از خسروبیگ اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شِ حِ)
دهی است از دههای ماربین بخش سدۀ شهرستان اصفهان واقع در هفت هزارگزی شمال خاوری سده و یک هزارگزی راه شوسۀ اصفهان به تهران. واقع در جلگه و آب و هوای آن معتدل است و 2975 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غله، پنبه، حبوب و تنباکو است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است راه ماشین روو دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان کاغه بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 25هزارگزی شمال دورود کنار راه مالرو کاغه به همیانه. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل. دارای 279 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
دهی است از دهستان بالاولایت بخش حومه شهرستان کاشمر. واقع در 68 هزارگزی جنوب خاوری کاشمر جلگه و هوای آن معتدل است. 974 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول آن غلات، باغات انگور، زیره و پنبه است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً محله ای بوده است به غزنین گویا طرب آباد دهلی به تقلید از آن به این نام خوانده شده است، رجوع به سفرنامۀ ابن بطوطه حاشیۀ ص 432 و تاریخ بیهقی چ فیاض حاشیۀ ص 7 شود: و همه فقها و اعیان و عامه آنجا رفتند به تهنیت وفوج فوج مطربان شهر و بوقیان شادی آباد به جمله با سازها به خدمت آنجا آمدند، (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 7)
موضعی است در تبریز و مولد قطران شاعر معروف قرن پنجم هجری است:
خدمت تو هم بشهر اندر کنم بر جای غم
گرچه ایزد جان من در شادی آباد آفرید،
قطران، (از تاریخ ادبیات در ایران، تألیف صفا ج 2 ص 421)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از بخش شهریار شهرستان تهران است واقع در 6 هزارگزی علیشاه عوض، کنار راه فرعی تهران و علیشاه عوض میباشد. محلی است واقع در جلگه و هوایش معتدل است، سکنه 75 تن و زبانشان فارسی است. آب آنجا از قنات و محصولات، غلات و بنشن و چغندرقند است شغل اهالی زراعت و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
نام محلی در کنار راه نطنز بمورچه خورت میان حسن آباد و رحمت آباد در 18500 گزی نطنز
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیوان درۀ شهرستان سنندج که در 6 هزارگزی شمال حسین آباد بر کنار راه شوسۀ فعلی سنندج به سقز واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 360 تن سکنه، آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و توتون و حبوبات و لبنیات و صیفی و شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 56هزارگزی باختر نورآباد و 32هزارگزی باختر نورآباد به کرمانشاه. واقع در جلگه و تپه ماهور هوای آن سردسیر و مالاریایی است. 300 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه کاویار و چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، لبنیات و پشم است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. از صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ قیطول بوده، زمستان قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از دهستان کامفیروز بخش اردکان شهرستان شیراز. این ده در 62 هزارگزی خاور اردکان کنار راه فرعی پل خان به خانی من واقع و منطقه ای است جلگه با هوای معتدل و مالاریائی و سکنۀ آن 96 تن است. آب آن از رود خانه کر تأمین میشود. محصولش غلات و برنج است و اهالی آن به کشاورزی اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا